Wednesday, September 16, 2009

او کلا حق دارد

آقا! یک سوالی هست که چند وقته بد رقمه ذهن من را به خودش مشغول کرده و آن این که : " کلا و اصولا و قاعدتا ( آخ جان ! دارم حکم صادر می کنم ) و رویهمرفته در این اوضاع پیچ در پیچ هزار یپچ ( در کل خیلی پیچ ) کیا حق سوال کردن دارند ؟ "
من ؟ تو ؟ او ؟ ما ؟ شما ؟ ایشان ؟ کلا چه کسانی ؟ از چه کسی مهم نیستا ، فقط چه کسانی حق پرسش کردن دارند . شما چه فکر میکنید ؟ نکند باز جای خاصی دعوت دارید و حوصله ندارید . یه کم فکر کردن بد نیست ها ! شاید ذهنتان کمی باز بشه ها !سر باز کن بدم خدمتتان ها ! ( این های آخری اضافی بود ، همین جوری گفتم ، واسه حفظ قافیه ) ولش کنید .ا
شخصا به آن ضمیر غایب " او " اعتقاد راسخ دارم و پایش هم می ایستم تا آخرش ( وقتی می گم آخرش یعنی ته ته ها ! ) به این معنی که این " او " کلا حق دارد . ( آقا ! این جمله خیلی خوبه ها ، واقعا می گم . دوباره برگردید بخونینش ) خودم دوباره می گویم : کلا حق دارد ، حالا چرا دارد گردن ...... این تکه اش به من ربطی نداره . حالا شما دنبال گردن کسی می گردید به خودتان مربوطه . دردسر این گردن برای
آنهایی که سر درد دارند ولی نمی خواهند دستمال ببندند !ا
خلاصه اینکه این " او " کلا حق دارد ، اصولا می تواند و قاعدتا هم که می خواهد . همینه که هست . شما جای این " او " هر کسی را که دوست دارید بگذارید ، بکارید ، بنشانید ، بنمایید ، بنهالید ، بتمرگانید ، بخوانید ولی خواهشا خیلی پرت نباشید ها !ا

No comments:

Post a Comment