Monday, September 14, 2009

خود سانسوری و اینا و اونا

شما فکر می کنید که چرا هر وقت ما ( یعنی خودم ) موقع نوشتن که این قلم را روی کاغذ می چرخانیم و می لرزانیم ( ها ! برو ! ها ! ها ! آقایون دست ! خ ..... ) این جوری می شویم ؟ چه جوری ؟ اینکه فقط موضوعات : " غیر مجاز " و " اصلا فکرشو نکن " و " ابدا " و " دست بهش نزن " و " بده و اَخه " و غیر و ذلک جلوی ذهن رژه می روند. هان !؟ شما چه فکر می کنید ؟ هان ؟ امشب می خواهید بروید مهمانی ! آهان ! حوصله فکر کردن ندارید ! خب ! ولش کنید !
القصه ، آمدیم بنویسیم ( من آمدم بنویسم ) : " چیز " یکی گفت : " اوهوی ! انگار یه چیزیت می شه ها "
گفتم بنویسم ( دیگه نگفتم ما ) : " اونوری ها " همان قبلی گفت : " بی خود ! فقط این وری ها " ( بر عکسش هم می شه ! بازم به خودم مربوطه که من کدوم وری هستم ، بی خود به ذهنتون فشار نیاورید ، به مهمونیتون برسید )
گفتم بنویسم : " زندان و از این حرف ها و اینا " همان قبلی دوباره گفت : " هتل و استخر آب درمانی و فضای مفرح و از اون حرف ها و اونا "
گفتم آخرش غیر مجاز ننویسم و شد : " آب و نون و نوشابه " همان قبلی باز گفت : " کوفت و زهر مار و شیشه نوشابه
قصه ما به سر رسيد ، چيز به خونه اش نرسيد. ( البته هنوز نرسيده ، شايد برسه شايد هم نرسه . )ا

No comments:

Post a Comment