Tuesday, February 9, 2010

اقا!باورکنید من بارها خدمت دوست و دشمن ،اشنا وغریب عرض کردم ،که مدتی است،دچار خوابگردی شدم.مفصلا هم توضیح می دادم که این خوابگردی چه جوریست. اما اوایل هیچکس باور نمی کرد.سوال پشت سوال که:از کی اینجوری شدی؟ای بابا!مگر میشه؟این جفنگیات چیه که میگی؟هان؟دست بردار.کوتاه بیا!چه جوری بیدار میشی ؟کجا میری؟خودت می فهمی که داری راه میری؟چه کارایی میکنی؟
من بیچاره نمی تونستم که بگم،باباجان من موقع خوابگردی که راه نمیرفتم،بلکه برعکس می نشستم و قلم و کاغذ به دست می گرفتم و می نوشتم .اما وقتی هنوز خوابگردی را ثابت نکرده بودم،این یکی را باید چه رقمی ثابت می كردم
اين مطلب قديمي را دوباره گذاشتم كه شروع كنم تو خواب نشستن و نوشتن رابراي شما هم ثبت كنم ، البته از اول هم قرار بود خواب نوشته ها را بنگارم اما شد خوابگرد ها. حالا هردو را مي نگارم . شايد هم هر دو را قاطي پاطي نوشتم ، البته احتمال آخري بيشتر از همه است . اما به اسم همان : خواب نوشته ها

No comments:

Post a Comment